گذر در کوچه هاي خون و آتش
گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف

پيوست به گذشته

روزنامهْ: Die Welt

شماره 98 سال 1992

نويسنده: Amir Taheri

 

 

"تمام قدرت"

 

با يكدست كلاشنكوف را در بغل گرفته لمس ميكند و با دست ديگر ريش انبوه اش را نوازش ميدهد. و از ((مدل دولت اسلامى)) حرف ميزند، يعنى دولتى كه او خواستار ايجاد اّن بر خرابه هاى چركين بى خدائى در افغانستان ميباشد. گلبدين حكمتيار رهبر حزب اسلامى افغانستان در نزد بعضى ها منحيث "خمينى افغانستان" محسوب ميشود. به همين حساب ملا هاى ايرانى يك فتوا، يك هدايت در ارتباط با مذهب صادر كردند كه حكمتيار بر طبق اّن كشته قلمداد ميگردد.

نامش گلبدين به معنى "گل عقيده" است. او "جنگ مقدس" را بر عليه (رژيم) كابل با تعصب اّغازيد و تعهد سپرد كه تمام دشمنان اسلام را تيرباران ميدارد. او اينطور اظهار نمود: "اسلام مزاح نيست، بلكه دين جنگ و خون ميباشد."

ديگر رهبران مقاومت سعى بخرج دادند تا گل را در يك دسته ئى از تمام مبارزان ببندند. اّنها در حكومت عبورى مقام صدارت را برايش پيشكش داشتند. ليكن گلبدين حكمتيار نميخواهد با بخشى از موفقيت قانع گردد. (او) همه چيز را بخود ميطلبد و اّنهم هر چه عاجلتر. ((ما هيچگونه موفقيت را با (كاربرد) ديپلماسى نمى خواهيم" او چنين تذكار داد: "ما ميخواهيم در نتيجهْ موفقيت خويش داخل كابل شويم. با اّمدن فاتحان بايست شكست خوردگان زانو خم كنند". يك لست سياه با خود دارد كه در اّن نام شانزده هزار نفر درج است، منجمله نام عدهْ بى شمار خانم ها، هر قدر زودتر قوت هاى او كابل را تحت كنترول خويش دراّورند، لابد افراد شامل لست سياه بقتل برسند. او اينگونه ياد اّور شد: "ما خون ميخواهيم"، "تنها خون ميتواند جنايات كمونيست ها را بشويد. و جنايات خائينى را كه در اّرزوى نجات كمونيست ها هستند."

عدم درك و تلاش بى سرحد او ميتواند بروز يك جنگ داخلى ديگر را سبب شود. افراد او با ساير مجاهدين در كابل قبلاً جنگ را اّغاز كرده اند. يك بخشى از جنوب شهر را كنترول ميكنند و نخستين "دشمن اسلام" را دستگير نموده است.

به اين (شدت) و شيوه اين مرد 47 ساله هرگز از دوران طفليت جنگجوى عقيدتى نبوده است. منحيث دانش اّموز دانشكدهْ انجنيرى در كابل اين پيروتسنن در يك قريه در شمال پايتخت با كمونيسم مائو (در اّنوقت اسلاميست ها همچون اّموزش ناديدگان ضعيف بحساب مياّمدند) اّميزش پيدا كرد و بير نوشيد. بعدتر به جمعيت اسلامى "اجتماع اسلامى" پيوست. از نوشيدن بير توبه نمود. ريش خود را ماند و (پروگرام) تيزاب پاشى را به روى دختران دانش اّموز سازماندهى كرد، زيرا اّنها "هيچ حجاب منظم اسلامى" نداشتند.

تيزابى كه از لابراتوار دانشگاه دزدى شده بود، خنثى و بى تاثير بود و به دختران اّسيب رسانيده نتوانست، ليكن گلبدين بمثابه شاهد خون، از زندان بيرون اّمد. به قصد كشتن ظاهرشاه (پادشاه) در سال 1970 كمر بست - ولى (تيرش) به خطا رفت. جنگجويان قهرمان عقيدتى ازين سبب يك دفتر سفرى را انفجار دادند كه بر علاوهْ ساير مسايل ، تكت طياره به اسرائيل را بفروش ميرسانيد. بعد ازكودتاى سال 1973 (26 سرطان سال 1352) كه منجر به سقوط شاه شد، حكمتيار به پاكستان فرارى گرديد، او وقتاً فوقتاً (بداخل كشور) بازگشت مينمود، ولى بعد از اينكه كمونيست ها در سال 1975 اّشكارا قدرت را در دست گرفتند (اين حرف از ريشه نادرست است. اولاً در افغانستان كدام حزبى بنام حزب كمونست وجود نداشت، ثانياً هرگاه منظور نويسنده ح.د.خ.ا باشد، بايد گفت كه در اّنزمان با نافذ شدن قانون جزا اوضاع سياسى اّنقدر در كشور تيره و تار شده بود كه عرصهْ فعاليت و فضاى تنفس را بالاى تمام احزاب و سازمان ها ضيق گردانيده بود و بجز حزب سركارى انقلاب ملى (غورځنګ ملی) ديگران اجازهْ فعاليت علنى را نداشتند - م) و اّغاز به شكار دشمنان خود كردند، حكمتيار سرانجام به پاكستان رفت.

با بقدرت رسيدن ريگن جنبش مقاومت افغانى بالاتر از ده مليارد دالر (قسمت بيشتر اين مبلغ از عوايد نفت عربى) بدست اّورد، بخش قابل ملاحظهْ (اين تخصيص مالى) به (بودجه) حزب اسلامى حكمتيار سرازير شد. علاوتاً اولين راكت استينگر در اختيار همين حزب گذاشته شد كه نقش قاطع و فيصله كن را در ناپديد شدن نيروى هوائى شوروى از اّسمان افغانى ايفاء نمود. يك فير از همين راكت ها يك فروند "هواپيماى" ميگ را مجبور به نشست ساخت كه توسط الكساندر روتسكوى Alexander Rutzkoy معاون رياست جمهورى امروزى روسيه رهبرى ميگرديد. جنگجويان حكمتيار از پيشبرد جنگ در داخل كشور انصراف بعمل اّورده اند و در عوض بمقياس وسيع بدنبال تروريزم ميگردند. او (گلبدين) افراد مسلكى را (به مقصد) منفجر ساختن بم در وسايط از لبنان بخدمت گرفت و يكپايه دستگاه فرستندهْ راديوئى را در افغانستان نصب كرد تا اخبار حصول موفقيت هاى را كه هرگز در ميدان جنگ صورت نپذيرفته بود، نشر بدارد. همچنان از زبان متخصصين و مخترعين غربى نقل قول ميشود كه محتواى گفته هاى اّنها حكمتيار را "استراتژيست بزرگ اسلام از زمان پيغمبر" ميپندارد. نمايش پيشاّمدها و سوابق تاريخى او با صرف مبالغ هنگفت پول دنبال ميشود (تقاضاى پول اضافى را نمود)، توسط پول "رهبران پيشاور" طرفداران "دنباله روان" خود را خريدارى كردند. در سال 1978 عدهْ از قوماندان ها را كه با او (گلبدين) در مخالفت قرار داشتند جهت صرف يك وقت غذاى مكمل و (شنيدن) موزيك دعوت نمود و در اخير تمام شان را به گلوله تفنگ هاى ماشيندار بست و با وجود اينكه نعش كشته شده گان را زير نظر خود داشت، از كسانيكه مساعدت مالى نموده بودند دعوت بعمل اّورد تا بدرگاه خدا شكرانه و عبادت ادا كنند.

نام گلبدين قبل از همه قشرهاى متوسط (جامعه) افغانى را در هراس انداخته است. او واضح ساخت كه جامعه ئى را بوجود خواهد اّورد كه (سيماى) اّن خونين تر از خمينى باشد. حاضر نيست از امريكائى ها و پاكستانى ها اظهار شكران نمايد. اولى "جامعهْ بى خدا" هستند و پاكستانى ها به عقيدهْ او بقدر كافى و با انرژى بر ضد حكمروائى برتانيه در هند نجنگيدند.

با اينكه نسبت به رقيب اصلى خود يعنى مسعود، جنگجويان كمتر دارد، باّنهم طرفداران او واقعاً متعصب (Fanatiker) هستند، اّنها اّماده اند كه (افراد) را بقتل برسانند و يا خود را قربان سازند. او (گلبدين) به تناسب ساير گروپ هاي مقاومت، ذخاير سلاح و پول فراوان در اختيار دارد. هرگاه در همين روزهاى نزديك اردوى رسمى (ارودى ملى افغانستان) منجر به نابودى گردد، خيلى مشكل بنظر ميرسد كه حكمتيار را (از پروسهْ حصول قدرت) بدور نگهداشت.

تعدادى از ناظران اّشكارا به اين عقيده اند كه حكمتيار در جنگ (بارقبايش) در پاكستان نسبتاً به اّرامى برنده شده و راه خود را بمنظور حمله بر كابل اّزاد ساخته است. انكشاف اوضاع بزودى نشان خواهد داد كه اّيا پيشبينى ها به واقعيت ميگرايد و يا خير؟

بهر حال افغان ها يا ضعيف ميباشند و يا بسيار حساس. مسعود و ديگران بخوبى ميدانند كه از ناحيهْ حكمتيار انتظار چه چيزى را بكشند. نخستين گام با اهميت اين خواهد بود كه اّنها بر ضد او چه انجام داده ميتوانند.

 

 


مجلهْ هفتگى: Der Spiegel

شماره 29 سال 1992

 

 

"خداوند بر كشور فقير ما رحم نمايد"

 

در افغانستان مجاهدين فاتح سر تقسيم غنايم (بدست اّورده) باهم درجنگند

 

... جنگى كه طى اّن يكنيم مليون افغان كشته و پنج مليون نفر ديگر مهاجر شدند، در ماه اپريل با سقوط ريس جمهور نجيب الله پايان يافت. ليكن مجاهدين فاتح براى شانزده مليون نفر شهروند اين كشور در قلب اّسيا، صلح را به ارمغان اّورده نتوانستند.

تنها جبهات جنگ نامنظم و برهم و درهم شده است. در انجام (ماجرا) خشونت هاى تازه، مخالفت هاى قومى و مذهبى نقش دارند. پشتون ها در اين هراس ميباشند كه رول رهبرى كننده خويش را در برابر ائتلاف تاجك ها با ساير مليت هاى مستقر در شمال (كشور) از دست ميدهند. مجاهدين اعتدال پسند در راه استقرار دموكراسى اسلامى تلاش مينمايند. بنيادگرايان اهل تشيع دولت مذهبى (دولت خدا) نمونهْ اّيت الله خمينى ميخواهند. اّزادى خواهان كه حتى بالاى گروپ هاى مربوط بخود طور شايد و بايد نظم و حاكميت ندارند، تصادمات خونين را به پيش ميبرند.

با وجود انارشى و بى نظمى (حاكم در جامعه) سقوط نجيب الله زمينهْ بازگشت سيل اّساى مهاجرين را فراهم اّورد. در هر هفته به تعداد بيست هزار نفر مهاجر بوطن خود عودت ميكنند. اّنها بدو استقامت قطار (كاروان وسايط انتقال مهاجرين) مى بندند. بطرف غرب از طريق كوتل خيبر بسمت جلال اّباد - كابل وبسوى جنوب از راه كوتل خوجك (Khojak) در مسير قندهار....

در نمايندگى هاى ملل متحد (در پاكستان) عدهْ زياد فاميل ها كارت مهاجرت و كارت دريافت مواد خوراكى خويش را مسترد ميدارند و در مقابل مقدار = 6 Zenter 100 Pfund) گندم و مبلغ سه هزار كلدار پاكستانى بدست مياّورند....

عودت كنندگان با خوشحالى اميدوار كننده صدا ميكردند: "افغانستان، افغانستان، الله اكبر" ليكن اين خوشحالى و (اميدوارى) اّنها با مشاهدهْ ويرانه ها به (هوا) پرواز مينمود. ساختمان هاى مخروبه از اثر شليك مرمى ها، اراضى ماين فرش شده و باير، جاده هاى پست و بلند (داراى حفره ها و كپرك دار) سوراخ سوراخ ناشى از حركت متداوم تانك ها و توپخانه ها.

چنان يك سفرى همراه با موانع فراوان: در هر ده و يا بيست كيلو مترى جنگجويان خدا با راه بندان ساحهْ حاكميت خويش را نشانى مينمايند. افراد مربوط به گلبدين حكمتيار بنيادگرا بيرق هاى سبز را بالا ميكنند: رنگ سياه منوط به جنبش طرفداران شاه (سابق) پير سيد احمد گيلانى ميشود.

هفت حزب جنبش مقاومت مراكز خويش را در پشاور پاكستان داشتند و از جمله، مهمترين اّنها احمد شاه مسعود جمعيت اسلامى و حزب اسلامى حكمتيار بودند. 9 گروپ جنگجويان شعيه از طرف ايران به ميدان هاى جنگ فرستاده شدند. در ميان اّنها تعداد زياد قوماندان هاى مستقل نيز شامل بودند. تمام اّنها فعلاً بخشى از متاع به غنيمت برده را مال شخصى خود ميسازند. بعد از پيروزى مجاهدين افغانستان مانند يك قالين گلدار (Flikkenteppich) به مناطق تقسيم گرديده كه در هر محل رهبران پارتيزان، سران اقوام و يا اتحاد هاى محلى حاكميت ميرانند.

بسيارى افراد خود را وابسته به مسعود ميدانند و بعضى ها به حكمتيار مى چسپند يعنى دو قوماندانيكه بخاطر گرفتن قدرت در كابل، مسابقهْ جنگ را به پيش ميبرند. اما در زون هاى متعلق به اّنها اّمران ولايات (قوماندان ها) به تنهائى تصميم ميگيرند. اين قوماندان ها ضروريات خويش را شخصاً تامين ميدارند و با ابتكار (در مقابل حملات احتمالى گروه هاى متخاصم - م) از خود دفاع بعمل مياّورند. قدرتى كه توانائى فراهم ساختن دوبارهْ نظم را داشته باشد، موجود نيست (فعلاً) افغانستان مشابه به اّلمان بعد از جنگ سى ساله شده است.

دريوران وسايط بابرى مجبوراند بمنظور حفظ جان خود در پوسته هاى كنترول پول بپردازند. ريس فاميل هاى عودت كننده به تفنگداران تحفهْ كوچكى اّماده ميسازند: سگرت، نان گرده، (قطى و يا بوتل) پپسى كولا....

در مدارس پوسترهائيكه در اّنها تصاوير اطفال در برابر ماين ها رسم شده، نصب گرديده بودند. براى بزرگ سالان بالاى پل درياى كابل يك صندوق نمايشى با فليته، مواد منفجره و نارنجك هاى دستى گذاشته شده بود. روزانه در افغانستان تعداد زياد انسان ها ناشى از انفجار ماين هاى كارگزارى شده قربانى ميگردند.

فعلاً در جلال اّباد، افراد مسلح مربوط به گروپ هاى مجاهدين (در جاده ها) به ندرت ديده ميشوند. حاجى عبدالقدير (40 ساله) ريس شوراى (جهادى) و والى ولايت چنين دستور صادر نموده است: "سلاحداران مجبور هستند كه در جاده ها نباشند." اين قوماندان با انرژى عضو حزب اسلامى يونس خالص شاخهْ منشعب از حكمتيار بود، ليكن در حال حاضر تعلق حزبى ندارد. او (حاجى عبدالقدير) در يك فاميل فيودال ثروتمند محلى زاده شده است.

قدير از اعضاى كليه گروپ هاى مقاومت تقاضا بعمل اّورد تا عكس رهبران خويش را از وسايط دور سازند: "ما همه افغان هستيم." او موفق گرديد كه قرارگاه مشترك مجاهدين را غرض پيشبرد گزمه و پيره تاسيس كند.

بعد از سقوط نجيب الله، مجاهدين عفو عمومى را اعلام كردند. ("اين كار به پيروى از پيغمبر (اسلام) حضرت محمد صلى الله عليه وسلم كه پس از تسخير مكه دشمنان خود را عفو نمود، صورت گرفت") قسميكه ياد اّورى بعمل اّمد در جلال اّباد اعمال انتقام جويانه بوقوع نپيوست. با در پيش گرفتن چنين شيوه قدير در مقابل دشمنان خود علاقمندى نشان داد.

(حاجى عبدالقدير) علت اتخاذ سياست اّشتى جويانه خويش را روى مطالب اّتى استوار ساخت: "اولاً كمونيسم مرده است" و "ثانياً ما به نيروى كار مسلكى نياز داريم." نزد او اين حرف كه معلمين ايديالوژى سابقه را تدريس خواهند داشت، غير قابل تصور به نظر ميرسد. "ما پيش از اينكه به تبديل كتب درسى مدارس بپردازيم، نگرانى هاى ديگرى داريم."....

مايل نيست در مورد كابل پايتخت اّزاد شده حرف بزند. در بخشى از هوتل "كابل" عبدالحق رهبر گوريلا مسكن گزيده است. براى او در حكومت عبورى كه مسعود وزير دفاع اّن ميباشد، مقام وزارت پوليس و نيروهاى امنيتى را پيشنهاد نموده اند.

ليكن به دستور حق (عبدالحق) صرف مجاهدين مربوط به تنظيم خودش گوش فرا خواهند داد. جنگجوى سابقه حرف هاى خود را اين طور خلاصه داشت: "چگونه ميتوانم نام وزير امنيت را بالاى خود بگذارم، در صورتيكه صلاحيت اّنرا نداشته باشم كه از نزد يك جوان پانزده ساله راكت ضد تانك را بگيرم؟"

عدهْ زياد افغان ها به حق (عبدالحق) سپردن يك وظيفه حايل را بين دو رقيب قدرتمند حكمتيار و مسعود اعتماد مى نمايند. او هم مثل حكمتيار پشتون است و همچنان عاليترين سطح روابط را با مسعود تاجك تبار نيز حفظ كرده است. (ليكن) از ايفاى نقش وسطى چيزى بدست نمى اّيد. حق (عبدالحق) خود را در حال حاضر فراموش شده احساس مينمايد.

نه تنها او (عبدالحق)، بلكه جنرال دوستم هم قطعات نيرومندى در اختيار دارد. قطعات ازبك دوستم بمثابهْ نيروى اجير(؟) مدت مديدى در خدمت رژيم كابل قرار گرفتند و با كاربرد بيرحمى ها(؟) از خود نام بجا گذاشتند. سرنوشت نجيب الله زمانى مهرولاك گرديد كه ازبك ها جهت خويش را تغير دادند. جنرال دوستم با احمدشاه مسعود اتحاد نمود. بى فايده معلوم ميشد كه حق (عبدالحق) خروج مليشه هاى ازبك را از پايتخت بدون امن تقاضا ميكرد.

اكثراً در (دنياى) غرب مسعود را ليبرال تر نسبت به رقيب متعصب مذهبى او حكمتيار ميپندارند و در تحت همين عنوان در باره اش ركلام صورت ميگيرد - ارزيابى كه افغان هاى اعتدال پسند را متعجب ميسازد. يك روشنفكر (افغان) اينگونه هوشدار داد: "او (مسعود) نيز مثل حكمتيار يك تبهكار است. اين حرف را برادران مسلمان ميگويند. خدا بر كشور فقير ما رحم كند، هرگاه مسعود رهبر گردد."

افغانستان را موج اسلام سازى توقف ناپذيرى فرا گرفته است. خانم ها اجازه ندارند بدون حجاب كامل و يا دستمال سر (چادر) در جاده هاى كابل گشت و گذار نمايند. فعلاً در ولايات ملا ها رشتهْ سخن را در دست گرفته اند و به دستاّوردهاى مدرن پشت پا ميزنند. در لحظهْ حاضر موجوديت مدارس و محلات اّموزش دختران را بى خدائى ميدانند.

پير سيد احمد گيلانى مرد 60 ساله، وزير خارجه در حكومت عبورى اينطور گلايه نمود: "متعصبين حقوق بشر را پايمال ميكنند." گيلانى علاوه داشت: "معلوم ميشود كه غرب با حصول غلبه بر كمونيسم شوروى اّنهم به كمك ما، ديگر به افغانستان علاقمند نيست." اين طرز ديد ميتواند يك اشتباه (غلطى) فاجعه اّميز را بدنبال داشته باشد. زيرا امكان اّن موجود است كه اين كشور بسوى يك لبنان بزرگ انكشاف يابد: "در اينجا مركز تجارت مواد مخدر و تروريزم بين المللى تشكيل يافته است."

بنابر گفتهْ گيلانى، ماجراجويان از سراسر دنياى اسلام از طريق سرحدات باز به افغانستان مياّيند تا اّموزش سلاح مدرن را فرا گيرند و يك لوژستيك ترور را اعمار بدارند.

جلال الدين حقانى وزير دادگسترى وضعيت ملت بى رهبر خود را چنين توصيف نمود: "افغانستان به يك وسيلهْ نقليه (موتر) سر برداشته (وحشى) بدون راننده (Chouffeuer) ميماند." اين قوماندان ميدان معركه از زمان جنگ رهائى بخش يك شوراى صلح را بمنظور ميانجيگرى ميان فاتحان رهبرى ميكند. يك وظيفهْ بدون پاداش خوب. در اّغاز ماه جولاى سال 1992 حقانى شخصاً در زير باران اّتش مرمى قرار گرفت و تعدادى از محافظين اش كشته شدند. او كه ميخواست در كابل بين دو گروپ (متخاصم) ميانجيگرى نمايد، يكى ازين حزب ها با تانك و توپخانه بالاى قرارگاه مركزى حقانى حمله نمود....

معمولاً جنگ زمانى شعله ور ميگردد كه با تاريكى هوا قيود شبگردى نافذ ميشود. با تفنگچه هاى ماشيندار گلوله هاى روشن سرخ رنگ (مرمى هاى رسام) را بسوى اّسمان شليك ميدارند و در اطراف شهر نارنجك ها انفجار مينمايند. يك افغان تلاش كرد تا به خارجى ها اين اّتشبارى را "فيرهاى تمرينى" جلوه دهد.

تعداد زياد مردم بار ديگر از پايتخت اّسيب ديده خارج ميگردند. اولتر از همه پشتون ها از طبقهْ متوسط به جلال اّباد و پاكستان و يا قندهار ميروند و در شاهراه هاى دور و دراز موج بزرگ عودت كنندگان و سيل عظيم مهاجرين جديد در رفت و اّمد اند....

يك عضو شوراى تاسيس شده در قندهار اينطور گفت: "ايالات متحدهْ امريكا و ساير كشورهاى غربى در دوران جهاد، بر ضد كمونيست ها اسلحه ارسال داشتند، حالا اّنها مجبور هستند تا با بذل كمك هاى انكشافى در كنار ما قرار گيرند."

شوراى قندهار "بنام خدا" نامهْ عنوانى وزير همكارى هاى اقتصادى (اّلمان) در بن با اين متن نگاشته است: "در قندهار صرف محزوبه ها باقى مانده، مدارس و درمانگاه ها غير قابل استفاده ميباشند. شبكات برق رسانى و تامين اّب (اّشاميدنى) از بين رفته اند. فراهم ساختن ماحتياج مردم روز به روز دشوار تر شده ميرود. ما از جلالتماب عالى قلباً خواهشمنديم تا هر چه زودتر ما را كمك بدارند."

تا كنون ارائه پاسخ به نامه به تاق نسيان گذاشته شده است.

 

 

 


مجلهْ هفتگى: Der Spiegel

شماره 19 سال 1992

نويسنده: Bernd Dorler

 

 

"يك تجمع از جولاگك هاى شيطان"

 

حاكميت جنگجويان خدا در كابل

 

بعد از ورود گله (وار) مجاهدين كه چون غارتگران به كابل فرو ريختند و نمايندگى هاى خارجى را تلاشى كردند. از عملكرد غارتگرى و چور و چپاول حتى اّنعده پروژه ها و (موْسسات) در امان نماندند كه به جنگجويان عقيدتى بخاطر نگهبانى اّنها قومانده داده شده بود. وزارت خانه ها، قصر رياست جمهورى (ارگ) بانك ها از تكاوى تا بام عمارت به ويرانه مبدل گرديده و مانند صحرا برهنه و خالى (اموال اّنها به تاراج رفته بود) شده بودند.

اّيا اّزاد كنندگان و مبارزين پيشين يك نظم بهتر را بوجود مياّورند و يا غارتگرى بى سرحد را؟ اين نداى هوشدار دهنده ئى ميباشد كه بزودى بار دگر هيولاى نو، 16 مليون افغان را تهديد ميكند. اين بار (افغان ها) را نه خطر فاتحان اجنبى، بلكه خطر از سوى  هموطنان خود شان تهديد ميدارد.

بعد از گذشت سيزده سال جنگ داخلى (اين نه يك جنگ داخلى، بلكه زور اّزمائى ابر قدرت ها و مبارزه بين سيستم هاى متضاد جهانى بود - م) و خروج اشغالگران شوروى و سقوط رئيس جمهور نجيب الله، ورود مجاهدين به كابل بايست پايان فصل خونين را نشان ميداد.

صبغت الله مجددى مرد 67 ساله در روز سه شنبه گذشته هنگام حلف وفادارى منحيث رئيس جمهور موقت (عبورى) با جرأت تمام حرف از "مرحلهْ جديد صلح" بميان اّورد. ريش سفيد تحصيل كرده در رشتهْ اسلام كه قبلاً در پشاور پاكستان حكومت غير فعال جلاى وطن را رهبرى مينمود، فعلاً در برابر يك وظيفهْ حل ناپذير قرار گرفته است: او بايست حكومت ائتلافى را به اشتراك كليه رهبران مليت هاى مختلف و گروپ هاى مجاهدين كه عميقاً دشمن يكديگر ميباشند، تشكيل دهد.

بر اساس نظر يك ديپلمات اروپاى شرقى شدت اين مشكلات به اّن ميماند كه "صحبت از تجمع جولاگك هاى شيطان بمنظور بافت يك جالى (شبكه) مشترك بميان اّيد بدون اينكه در اجراى اين كار يكديگر خود را دندان بگيرند."

رئيس جمهور جديد را به انجام اين كار بخصوص مقاومت رهبر ياغى بسيار با نفوذ واميدارد: گلبدين حكمتيار مرد 43 ساله فرمانده بيست هزار نفر جنگجوى حزب اسلامى ميخواهد در (سرزمين) هندوكش يك جمهورى اسلامى را از نوع بنيادگرائى اعلام كند و در رأس اّن (نظام) خودش قرار گيرد.

حكمتيار بعوض اينكه از پيوستن خود (به حكومت جديد) اّمادگى نشان داده باشد به رئيس جمهور جديد در وقت اشغال وظيفه و براى همهْ رهبران شورشى افغانى (Worlads) پيام مخصوصى فرستاد:

در همان وقتى كه مجددى سوگند وفادارى ياد مينمود، چندين راكت در نزديكى هاى قصر رياست جمهورى پرتاب شد. راكت ها را جنگجويان حكمتيار از مواضع خود در كوه هاى (اطراف) كابل به مركز شهر شليك كردند.

ليكن مجددى دست و پاچه نشد (خون سرد باقى ماند - م) و رنگ نباخت. اين مرد مذهبى دستار برسر در ميان دندان هاى خود چنين زمزمه ميكرد: با وجود همه (عكس العمل ها) پروسهْ صلح توقف ناپذير است. او (مجددى) در انتخاب شدن خود (بحيث رئيس جمهور) هرگز نميتواند شاكر مردمى بودنش باشد، زيرا بسيارى از افغان ها تا هفتهْ گذشته راجع به سوابق پروفيسور فلسفهْ اسلامى در دانشگاه كابل اطلاعى نداشتند.

با وجود نام بلند بالاى "جبههْ نجات ملى افغانستان" تنظيم مجددى بى اهميت ترين تشكيل مجاهدين (جنگجويان) اسلام بود. ليكن موقف ضعيف اين تحصيلكرده و تقررش بوظيفهْ رياست جمهورى عبورى در حال حاضر كمك كننده محسوب ميگردد، زيرا او در نظر رقيبانش انسان خطرناك بحساب نمى اّيد، رقيبى پنداشته ميشود كه هر لحظه بركنارى او اّسان است.

مجددى در هنگاميكه چريك هاى مجاهد تاجك تبار و وزير دفاع اّينده، احمدشاه مسعود داخل كابل شدند اين كلمات را ياد اّورى نمود: "برادران قهرمان!" شما "ضامن انكشاف صلح اّميز كشور ما" هستيد. بعنوان پروتوگونيست ها (رشته داران سخن و بازيگران اصلى و مبارزين پيشين - م)، مجاهدين كه به بازو هاى خود بازو بندهاى سبز را با نوشتهْ "دولت اسلامى افغانستان" بسته كرده بودند، خيلى اندك بدرد بخور محاسبه شده ميتوانند. بعوض اينكه نظاميان مسلمان به يكنيم مليون نفر شهروندان شهر (كابل) امنيت با اطمينان را فراهم ساخته باشند، برعكس در دو هفتهْ گذشته بر تن كابل جامهْ ترور پوشانيدند و بجاى نظم و اّرامش، انارشى و بى نظممى را بوجود اّوردند. يكى از افسران خادم ملل متحد با داشتن تجارب از جريان جنگ داخلى در لبنان با ناراحتى چنين ابراز نظر نمود: "اوضاع بسيار خراب تر از اين حالت (كه فعلاً در كابل جريان دارد - م) در بيروت هم وجود نداشت."

هر لحظه (اين امكان وجود دارد - م) كه كابل به شهر ارواح مبدل گردد. اّب و برق (بالاى مردم) قطع شده است. دوكانها و مغازه ها و ماركيت ها قفل بسته اند. رهگذرانيكه در جاده ها در حال تردد هستند خطر اّنرا احساس مينمايند كه از طرف مجاهدين محبوس گردند و يا جبراً به جبههْ جنگ اعزام شوند.

گلبدين حكمتيار كه تلاش داشت با در كنترول در اّوردن نقاط مهم و استراتژيك پايتخت خود را بحيث مهرهْ اصلى در قدرت اّينده (در افغانستان) بحركت در اّورد، در جنگ برادران بخاطر تسلط بر كابل به شكست حساسيت اّورى رو برو گرديد. در روز چهارشنبه قطعات رهبر بنيادگر مجبور شد تا نخستين شكست را متحمل شوند....

عقب نشننى شرماّور هيچگاه ختم تلاش هاى حكمتيار را در بر نمى گيرد. در درهْ لوگر در جنوب شرق پايتخت رهبر ياغى به تعداد پنجاه عراده (چين) تانك و چند هزار چريك مسلح را بمنظور حملهْ جديد اّماده كرده است.

زمانيكه مجددى وظيفهْ خويش را اشغال مينمود، صدر اعظم پاكستان نواز شريف جهت يك بازديد كوتاه به كابل اّمده بود كه در محدود زمانى اين رويداد وضعيت زندگى اّرام به نظر ميرسيد و شهروندان كابل شروع به دفن مرده هاى خويش كه شمارشان به چند صد نفر تخمين زده ميشد، كردند.

تنها در يك منطقه شهر بخاطر استحكامات در بالاحصار كهنه كه ميدان نبردهاى تلخ و سنگين بود به تعداد پنجصد نفر اهالى غير نظامى قربانى درگيرى ها ميان گروه هاى مجاهدين گرديدند. مجيد رشيد يك جوان بيست و هفت ساله كارمند در يك هوتل، در سوگ شهادت خواهر، كاكا و پسر كاكاى خود قرار داشت كه در نتيجهْ انفجار يك مرمى توپ بر بام منزل شان همراه با چهارده نفر از همسايه ها جام شهادت نوشيدند. رشيد ميگويد: "زمانى صرف از روس ها نفرت داشتيم، فعلاً از مجاهدين نيز نفرت داريم. اين ها شيطان هاى كلاشنكوف دار هستند."

ليكن خروج جنگجويان خدا را (از شهر) تا مدت هاى ديگر بايست انتظار برد. اّنها فرمانروايان جديد كابل ميباشند. چريك هائيكه تعداد بى شمار از اّنها تا كنون بالغ نيستند، چهار راهى ها را در داخل شهر اشغال كرده اند. از عابرين حيرتزده ميطلبند تا تذكره هاى خود را نشان دهند و با بى اعتنائى و شليك مرمى تفنگ به تلاشى موترها و سرويس ها ميپردازند.

 

 

ادامه دارد


March 5th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی